معنی جایگاه درندگان

حل جدول

جایگاه درندگان

کنام


درندگان

وحوش

بهایم

اسباع


جایگاه

مکان، مکانت

معادل فارسی لژ

ماوا

مثابه

لغت نامه دهخدا

درندگان

درندگان. [دَ رَ / دَ رْ رَ دَ / دِ] (اِ) ج ِ درنده. سباع. (یادداشت مرحوم دهخدا). ددان. ددگان:
پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درّندگان گرگ و ببر دلیر...
ز هرّای درّندگان چنگ دیو
شده سست بر چشم گیهان خدیو.
فردوسی.
از بیم درندگان خونخوار
با صحبت او نداشت کس کار.
نظامی.
دِهن، درختی که بدان درندگان کشته شوند. مِجْدار؛ چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. (منتهی الارب). و رجوع به درنده شود.


پادشاه درندگان

پادشاه درندگان. [دْ / دِ هَِ دَ رَ دَ / دِ] (ترکیب اضافی) شیر. اسد.

فرهنگ معین

جایگاه

(اِمر.) محل، مکان.

فرهنگ عمید

جایگاه

محل، مکان،
هر نقطه و محلی که کسی یا چیزی در آن قرار بگیرد،
[مجاز] مقام، مرتبه،
خانه، سرا، منزل،
لُژ،
[قدیمی، مجاز] فرصت، مجال: اگر سستی آرید یک تن به جنگ / نمانَد مرا جایگاهِ درنگ (فردوسی: ۲/۴۰۱)،
[قدیمی، مجاز] عوض، بدل،

فرهنگ فارسی هوشیار

جایگاه

مسکن، خانه، مقام، منزل، معدن

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

جایگاه

محطه، مقعد، منزل، موقع

معادل ابجد

جایگاه درندگان

369

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری